باران می بارید
باران می بارید که خود را با حلقه های دود سیگارت دار زدم
برف می بارید
می بارید که دستانم را با ته مانده لیوان چاییت شستم
هوا آفتابی بود که دست پختت را قی کردم
شب ، ته سیگارهایت را دور ریختم
و صبح ، از سطل آشغال بیرونشان آوردم
هوا ابری بود
هوا ابری بود که نفس کشیدم
باران می بارد
باران می بارد که می خواهم خودم را دار بزنم
۱- برف بارید . دخترک خوشحال شد . آدم برفی درست کرد . بهمن آمد . دخترک در کنار آدم برفی یخ زد . برف آب شد . دخترک را آب برد .
۲- برف بارید . دخترک خوشحال شد . آدم برفی درست کرد . آدم برفی دماغ نداشت . مادرش برای ناهار هویج پخته بود .
۳- برف بارید . دخترک خوشحال شد . آدم برفی درست کرد . بهمن آمد . دخترک جشن گرفت و شمع روشن کرد .
۴- برف بارید . همه جا سپید شد . نقطه ای سیاه نزدیک شد . اسب سوار نداشت .