باران می بارید
باران می بارید که خود را با حلقه های دود سیگارت دار زدم
برف می بارید
می بارید که دستانم را با ته مانده لیوان چاییت شستم
هوا آفتابی بود که دست پختت را قی کردم
شب ، ته سیگارهایت را دور ریختم
و صبح ، از سطل آشغال بیرونشان آوردم
هوا ابری بود
هوا ابری بود که نفس کشیدم
باران می بارد
باران می بارد که می خواهم خودم را دار بزنم
سلام وبلاگ خوبی داری خوشم اومد به من هم سر بزن من وبلاگ رو با موزیک درخواستی شما آپ می کنم خوشحال می شم ممنون
عجب وبلاگ برف و بارانی...بزن بزن که داری خوب میزنی بزن بزن...
آقای شمن. الان چند روزه که یه جبهه هوای پر فشار داره آب و هوای ایران رو مورد فشار قرار میده. الان کل این مملکت اوضاعش همینجوری پر از برف و بارونه. دیگه این وبلاگها جای خود داره.
پوریا ...حال من بد بید از دست پختت !!:))
باران می بارد که می خواهم اشک هایم را نبینی
باران می بارد که بودنت را با یادآوری خاطرات می خواهم فراموش کنم
باران می بارد که دلم هوای باریدن هایت را دارد
ابر بود که مرا نمی دیدی
شب بود که دلم را تاریک دیدی
غم می بارد این روزها...